سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بررسی فیلم ها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نقد فیلم ماهورا

    نظر

فیلم ماهورا با بازی ساعد سهیلی، کامران تفتی، میترا حجار و داریوش ارجمند ساخته حمید زرگرنژاد، عاشقانه‌ای در بستر جنگ است که با وجود داستان زیبا و هولناکش، از انسجام کافی برخوردار نیست.

 

ماهورا یکی از فیلم‌های بخش مسابقه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر و ساخته حمید زرگرنژاد است. در ادامه نقد فیلم‌های جشنواره فجر، سراغ این اثر رفته‌ایم. در خلاصه داستان این فیلم ایرانی آمده:

جملات بالا، فالی است که مادر امین (ساعد سهیلی) برایش از ته لیوان قهوه‌اش می‌خواند. فال تعبیر می‌شود و زن که ماهورا (بهاره کیان افشار) نام دارد، از دستِ امین می‌رود و روزگارِ او که قاچاقچی است، سیاه می‌شود. امین در شب عروسی برادرش تصمیم می‌گیرد به زندگی‌اش پایان دهد، اما همزمان، مهمانی ناخوانده از جنگ سر می‌رسد که برای همیشه زندگی امین و باورهایش را دستخوش تغییر می‌کند.

ماهورا

فیلم ماهورا در هور و حوالی سال 59 اتفاق می‌افتد. داستان زرگرنژاد پر از زیبایی، نماد، جان‌بخشی به طبیعت بی‌جان و خونِ دلِ آدمی است. چه برای عشق، چه مرگ. داستانی که روی کاغذ بسیار مسحورکننده و به‌یادماندنی به نظر می‌رسد. ماهورا امسال یکی از فیلم‌های راه یافته به سی و ششمین جشنواره فیلم فجر بود. اما آیا روی پرده سینما هم کار اعلایی از آب درآمده است؟

ماجرا به سال‌های جنگ تحمیلی ایران و عراق و در نواحی مرزی جنوب غربی برمی‌گردد. جایی که عشیره عرب-ایرانی روستایی سکنی گزیده‌اند. ساکنان نیمی به فارسی و نیمی به عربی صحبت می‌کنند، با قهوه تلخ از مهمان پذیرایی می‌کنند، در عروسی زنان، حنا بر دست می‌گذارند، کِل می‌کشند و مردان، تیر هوایی شلیک می‌کنند. همه این‌ها، ظرایفی است از سنت عرب که در بسیاری از فیلم‌ها به سراغ آن‌ها رفته‌اند اما نتیجه در نهایت ابتر و ناقص از آب درآمده است. در ماهورا داستان فرق می‌کند و فیلم از لحاظ رعایت آداب و رسوم، پایبندی به سنت‌های نواحی و پرهیز از سیاه نمایی، در کنار عروس آتش ساخته خسرو سینایی، یکی از بهترین‌های سینمای ایران است. استفاده مناسب و قوی از نابازیگران، رفت و آمد مداوم بین زبان عرب و فارس، چهره و گریم بازیگران با حنا، سورمه، چفیه و عبا و رقص‌های بی‌نقص اهالی روستا در عروسی، مجموعه بی‌نظیری از سنت‌های جنوب غرب را که مظلوم و مجهور مانده، به‌خوبی به مخاطبان نشان می‌دهد.

ماهورا

زرگرنژاد در فیلمش، اتفاقی در جنگ تحمیلی را با داستانی عاشقانه پیوند می‌زند. اما با بدعتی به‌جا و مناسب، از نمونه‌های مشابه و معمول این‌گونه فیلم‌ها فرار کرده است. برخلاف فیلم روز سوم که عاشق و معشوق در دو جبهه قرار داشتند (که آن هم در نوع خود از بهترین‌های این ژانر است) یا دوئل که عاشق و معشوق هر دو درگیر جنگ هستند، در ماهورا، معشوق قبل از شروع ماجرا از دست رفته و عاشق با مالیخولیای معشوق خود سر می‌کند. این بخش از داستان ماهورا دوست‌داشتنی است و زمینه خوبی را برای توجیه رفتارها و واکنش‌های قهرمان خود یعنی امین فراهم می‌کند. به لطف نماهای زیبا از صورت ماهورا، صدای آواز عربی‌اش و معلق ماندنش زیر آب هور در ذهن امین، هر بار که نام ماهورا برده می‌شود، بیننده به‌خوبی درگیر سرخوردگی و شکست امین در نجات ماهورا می‌شود و اینکه او از زندگی دست شسته است، به جا و با سمپاتی به چشم بیننده می‌آید.

روی دیگر ماهورا در باب جنگ و تلخی بی‌حد آن است. تلخی‌ای که روستایی را ویران می‌کند و اهالی آن را آواره و سردرگم. در ابتدا فیلم با صحنه‌هایی شاد از تدارکات مراسم عروسی آغاز می‌شود. اهالی به جنب و جوش افتاده‌اند، هراسی از جنگ ندارند و مرگ بسیار دور به نظر می‌رسد. اما با سکانسی شوک‌آور، داستان می‌پیچد و همه چیز در گردابی هولناک کشیده می‌شود. از اینجاست که روایت دوم در باب نجات جان انسان‌های بی‌گناه در جنگ آغاز می‌شود.